کتاب روانشناسی تربیت کودکان همیشه موفق نوشته ی ادل فبر و الن مازلیش
برقرار کردن ارتباط خوب و موثر با کودکان یک هنر به شمار می رود و مانند تمامی هنر های دیگر نیاز به آموزش و بینش دارد و مهارت خاصی را می طلبد. این کتاب با ارائه ی آموزش های لازم با عنوان چگونه با کودکان صحبت کنیم تا حرف مارا گوش دهند و چگونه به آن ها گوش دهیم تا کودکان صحبت کنند به جواب سوال بسیاری از والدین در رابطه با ناسازگاری کودکان پاسخ می دهد.
کتاب اختلالات رفتاری کودکان راهنمای عملی مشکلات رفتاری
طرح وارهها و خمیر مایه ی شخصیت کودکان در نظام خانواده و در سنین پایین شکل میگیرد اگر کودکان الگوی مناسبی داشته باشند امادگی لازم برای رعایت فضایل اخلاقی در ارتباط با دیگران را پیدا می کنند. به عقیده ی روانشناسان شخصیت اصلی کودک تا ۶ سالگی شکل می گیرد.
کتاب والدین آگاه، فرزندان دلخواه
این کتاب نوشته ی محمد رضا پیغمبری است که با معرفی اصول صحیح تربییت کودک بر مبنای فرهنگ جامعه برای والدین و مرییان، به یادگیری مهارت های تربیتی کمک می کند و همچنین به سوالات رایج خانواده ها پاسخ می دهد.
در بخشی از کتاب والدین آگاه، فرزندان دلخواه میخوانیم:
اعتماد به نفس مقولهای است که در مستقلسازی نقش مهمی دارد؛ یعنی این که فرد به نیروهای درونی خودش جهت انجام کاری اطمینان پیدا کند و ارزش خود را بداند، اما متأسفانه خانوادهها گاهی با رفتارهای خود به این موضوع لطمه میزنند.
چهار حیطهای که به اعتماد به نفس فرزندان ما کمک میکند عبارتند از:
الف) رضایت از خود در خانواده: وقتی فرد از منحصر به فرد بودن خود در خانواده، بدون مقایسه با دیگر افراد، اطمینان داشته باشد، میتوان گفت اعتماد به نفس خوبی دارد، اگر در خانواده به او محبت بیقید و شرط داشته باشیم و او را همین گونه که هست، بپذیریم به اعتماد به نفس او کمک کردهایم.
ب) رضایت از خود: شکل ظاهری هر فرد کمک بسیاری به اعتماد به نفس او میکند، چنان چه یکی از روشهای کسب شخصیت و مقبولیت اجتماعی برای دختران، زیبایی ظاهر و برای پسران رقابتهای مختلف میباشد. پس پدر و مادر هرگز نباید با گفتن کلماتی که به برداشت نازیبا از هیکل و قیافه ظاهری فرزند منجر میشود، او را تحقیر نمایند. عباراتی مانند: «از هیکلت خجالت بکش، چه قدر چاق شدی، لاغر مردنی و… » که این گونه برخوردها به این جنبه مهم اعتماد به نفس ضربه میزند.
ج) رضایت از خود در اجتماع: وقتی در جامعه و بین اطرافیان، فرد محبوبیت و مقبولیت داشته باشد، اعتماد به نفس او نیز بالا میرود، چنانچه افرادی که به عنوان سرگروه و مبصر، مسئول جایی هستند از استقلال و اعتماد به نفس بیشتری برخور دارند. اغلب خانوادهها غیر مستقیم به این جنبه اعتماد به نفس ضربه میزنند؛ مثلا با ترساندن فرزندان خود از دیگران و یا بدگویی فرزندان نزد همسایهها و فامیل، اعتماد به نفس فرزند خود را کم میکنند. با این کار از یک سو احترام فرزند نزد همسایه یا فامیل کم میشود؛ و از دیگر سو بر اثر نصیحتهای آنها به فرزند ما، اعتماد فرزندمان را به ما نیز کم کرده و احساس حقارت میکند و این احساس حقارت، اعتماد به نفس او را کم میکند.
پس همسایهها و فامیل ممکن است آدمهای قابل اعتمادی باشند، اما مشاوران خوبی نیستند که ما مشکلات فرزندانمان را به آنها بگوییم؛ زیرا رسیدگی به مشکلات فرزندان نیاز به تخصصی دارد که در حیطه کار هر کسی نیست. اولیا باید نکات مثبت حقیقی بچه را به دیگران بگویند تا تشویقی برای فرزند باشد و نکات منفی را فقط در خانواده به فرزند تذکر دهند و سعی کنند با کمک خود فرزند، آن مشکل را حل نمایند و اگر قادر به حل مشکلات خاص رفتاری نبودند با کمک مشاوران مجرب و مراجعه به مراکز مشاوره، در رفع مشکل و پیگیری آن تلاش نمایند.
مطالب پیشنهادی: